هانا  ارشا کوشا هانا ارشا کوشا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات تلخ وشیرین سه فرشته

ابان نامه

سلام گلهای مامان روزها داره تند تند سپری می شه وما به روزهای اغازین نزدیک نزدیکتر می شیم خدارا شکر که شما  روز به روز بزرگتر می شید وصد البته عاقلتر اموزشگاه جدیدتون  به اسم قاصدک سپید در دادمان شهرک غرب عالی ومن خدارا شکر می کنم که اینقدر خوبند که گاهی اوقات حتی در  مواقع تعطیل از اونجا رد می شیم وچراغهاش خاموشه شما با گریه می گید چرا تعطیله ؟مدیریتش با بانویی جوان وبیش از اندازه خوبه که شماها بهش می گید تیجر سعیده و بیش از اندازه دوستش دارید وعالی دارید پبشرفت می کنید وگاهی دلم می خواهد برم واز اون اموزشگاه نا مناسب آتبه سازان  شکایت کنم که به زور بدها خوبها وصندلی تنبیه که به رد جر معروفه وبا سختگبریهایی افراطی که منا...
30 آبان 1394

باران زشت وزیبا

باران را با تمام زشتیها وزیباییهایش دوست دارم دیروز قدم زدم در کوچه پس کوچه های اشنا ومرور کردم خاطرات دیروزهایی گمشده ام را  وارد کافه ای دیر اشناییم شدم ونظاره گر رقص قطره هایی باران شدم وطبق دیروزهای گذشته سفارش قهو ه ای و ...خیره به فنجان روبرویم ومزه مزه کردم روزهای که شما نبودید ومن سبک بال بدون اندک دل اشوبی همگام می شدم وخیس می شدم در زیر باران گاهی شدیدا دلتنگ دبروزهای دو نفره  می شوم .. صدای کودکی فال فروش مرا به خود اورد نگاه دستان کوچکش کردم یخ زده ...وسیلی خورده ای هوایی سرد وبارانی نگاهش کردم که چه پاک ومعصوم ولی محکوم خسته با خود اندیشیدم ایا باران برای این کودک زیباست ایا این کودک روزی عاشقانه قدم خواهد زد ؟..اری ب...
20 آبان 1394

ووووای

چند وقته دارم سعی می کنم عکسهایی تابستون بگذارم ولی نمی شه وبه مشگل برخوردم چه برسه به عکسهایی پاییزه گاهی با خودم می گم بی خیال وتمام کن صفحه را ببند وگاهی صبوری می طلبم عاقبت کدوم بر کدوم غالب شود خداداند وبس  اصلا حال خوشی ندارممممم
11 آبان 1394
1